هنوز هم ایستادهاند؛ در گرما و سرما، زیر آفتاب و بوران. هنوز همپایههای فلزیشان را محکم در خاک و آسفالت پیادهروهای عریض و طویل هر شهر و روستا فرو بردهاند.
به گزارش فراسو به نقل از دفتر ارتباطات و امور بینالملل، در مصاحبه مهدی مقصودی مدیر کل این دفتر با روزنامه همشهری بیان شد: هر چند که دیگر رونق روزهای دور را ندارند و حالا کمتر کسی از دریچه تنگشان، نامهای را که برای عزیز یا یار جدا افتاده خود به لبخند یا اشک نوشته داخل میاندازد. داخل یکی از ۹ هزار و ۳۲۸ صندوق پستی که همچنان استوار و امیدوار ایستادهاند تا دوباره دورانرونقشان بازگردد. دورانی که هر بار تُهیشان از کاغذ و واژه پُر میشد، پستچیها سبکشان میکردند. اما دیری نمیپایید که دوباره از حرفها و رازهای فرستندگان و گیرندگان سرشار میشدند. درست برعکس این روزها که قصهیشان رو به فراموشی گذاشته است.
وقتی برکت از صندوقهای پستی رفت!
پرتکرارترین سوال عابران در مواجه با صندوقهای پستی گوشه وکنار معابر این است که مگر هنوز کسی به کاغذ و کلمه، نامهمینویسد که این صندوقها همچنان استوار ایستادهاند؟ صندوقهایی که با توجه به تراکم جمعیتی محیط جانماییشانروزانه یا هر چند روز در میان از مرسوله تخلیه میشوند. مامورانپست میآیند و کلید در قفل صندوقها میچرخاند تا از داخلزنگار گرفته هر کدامشان یک تا چند پاکت ملخیِ تمبر الصاق شده، تعدادی کارت پستال با گرافیکهای مختلف و بیشتر اما، پوستهای مچاله خوراکیها، دستمالهای کاغذی، کارتهایگمشده ملی، بانکی و سوخت بیرون بکشند. احمد، مامور قدیمیمنطقه ۱۳ پستی است که روزگاری، خروار خروار نامههای پاکتشده از صندوقهای پستی بیرون میکشید: «از وقتی ایمیل آمد، عادت نامه نوشتن از سر مردم افتاد. انگار باکلاس شدند و به جاینشانیِ پستی به هم آدرس الکترونیکی میدادند. اصلا از همانزمان بود که برکت از صندوقهای پستی رفت و هر روز، خالی وخالیتر شدند. تا امروز که دیگر به خاطره و جایی امن برای تلنبارِاسناد گمشده تبدیل شدهاند.» احمد دست در یکی از صندوقهایپستی حوالی چهارراه لشگر میبرد. زبالههای انباشته داخل آن راپای درختی در باغچه پیادهرو میریزد و بعد ۲ پاکت نامهای کهکف آن افتاده به خورجین برزنتی با آرم پرنده (لوگوی پست) ترکموتورش فرو میبرد: «این هم از دَشتِ امروزمان؛ خدا برکت بدهد.»
هنوز هم نامههایی نوشته و تمبرهایی الصاق میشوند
پیرمرد از کهولتِ ۹۰ سالگی، حسابی خمیده شده اما همچنان بهقرارِ ۲۰ ساله، پایان هر ماه خود را میرساند باجه پستی میدانولیعصر تا آخرین اشعاری که سروده و به خط نستعلیق نگاشتهیکی برای رفیقِ قدیمیاش در شیراز و یکی هم برای انجمنی ادبی در نیشابور ارسال کند. خانمِ رخوتی، متصدی باجه، پیرمرد رامیشناسد: «سلام پدرجان؛ باز هم شعر آوردی؟ برایمانمیخوانی؟» پیرمرد، کمجان است اما مهربانتر از آن است که شعرش را نخواند: «عاقبت خاک شود حُسن جمال من و تو/خوب و بد میگذرد وای به حال من و تو…» زنی میانسال به متصدی دیگر باجه، اصرار دارد که تمبری از تصویر طبیعت گیلان به پاکت چهارگوش نامهاش بچسباند تا پسرش که در فرنگ غریب افتاده، با دیدنش هوایِ وطن کند. تمبر دلخواهش را که مییابد، مُشتی پسته به خانم متصدی تعارف میکند: «دخترم بیزحمت از این پستههاکه میخوام بفرستم برای پسرم هم چندتا دونه بخور ببین یه وقت زیادی شور نباشن. من بیماری دارم، نمیتونم مَزه کنم.» تا خانم متصدی، طعم پستهای را بچشد، زن میانسال به نوشته روی دیوار چشم میدوزد: «پنجاه و سومین دوره مسابقات جهانی نامهنویسی؛ قلم را بردار و نامهای برای آیندگان بنویس.».
قدیمیترین صندوق پستی کجاست؟
آخرین باری که نامه نوشتم روزهای پایانی جنگ بود و برادرم رزمنده. هر هفته نامهای بلند بالا برایش مینوشتم و میانداختم به صندوق پستی ویژه مسجد محل. آن روزها مرسوم بود که بعد ازسلام و احوالپرسیهای معمول، جمله «ملالی نیست، جز دوری شما» را بنویسند! این جمله را منیره میگوید؛ زنی پنجاه و چندساله که هنوز هم تعدادی از آن نامهها را به یادگار نگهداشته: «برادرم میگفت یک جبهه بود و یک صندوق پستی سوراخ سوراخ شده از گلولههای داغِ تیر و تفنگ دشمن. همان یک صندوق را هفته به هفته در سنگرها و خط مقدم میچرخاندند تا سربازان نامهای اگر دارند داخلش بیندازند… آن صندوق پستی که قدیمیترین صندوق پستی کشور هم هست الان در موزه پست قرار نمایش داده میشود.» انتهای سالن پست در طبقه دوم موزه، قدیمیترین صندوقِ نامههای نوشته شده در خاک و خون، جا خوش کرده است. بازدیدکنندگان مقابلش کمی پا سست میکنند و خانم نصرآبادی، یکی از راهنمایان موزه چنین توضیح میدهد: «بعد از نخستین تمبر جهان «پنی سیاه» بریتانیایی و نخستین تمبر ایران «باقری» در دوره ناصرالدینشاه، این صندوق پستی از جمله آثار تاریخیِ مورد پسندِ گردشگران است.»
و بالاخره، خانمِ پستچی!
شاید انگشتشمار باشند کسانی که در کوچه و خیابان حواسشان به تنهاییِ صندوقهای پستی هست. تنهاییِ خانههای کوچکی که روزگاری برای خود برو بیایی داشتند! شاید کسینداند «عمو سعادت» هم، پستچی قدیمیِ روستایی در استان اصفهان است که سه نسل قبل از او با اسب، دوچرخه و سهچرخهنامهرسانی (ارسال احکام شاهان و دعوتنامههای اشرافی، اعلامیههای خصوصی، پیغامهای عاشقانه، رازنامه، کوپنهای ارزاق، نامه به خارجه، اکسپرسیهای محرمانه) میکردند و هم، آنقدر امین مردم روستاست که کلیددارِ خانههایشان نیز هست. آن هم در مواقعی که اهالی خانه نیستند و نامهای از دور برایشان رسیده. یا کسی نداند که پستچیها به طور میانگین روزانه ۱۰۰ تا ۱۵۰ نشانی را میروند و نامههایی از شادی و غم میگذارند کف دستِ گیرندهها و این میان «علیرضا شجاعیراد» پستچی جوانی بوده که مدتی پیش حین نامهرسانی جانش را از دست داده و در عوض، اعضای بدنش را اهدا کرده و یا حتی فرستنده نامههایی که عاشقِ پستچی میشود و عاقبت، یک روز نامه برای او مینویسد. اما، اینها و بسیاری دیگر را بعضیها که شوقِ نامه و صندوق پستی دارند، خوب میدانند؛ مانند بانویی اصفهانی که از کودکی دوست داشت پستچی شود تا صندوقهای پستی را از نامهها خالی و نامهها را نیز به صاحبانشان برساند. آرزویی که بالاخره با واقعیت همقافیه شد و خانم پستچی، خورجین نامهرسانی به دوش انداخت.
صندوقهای پستی، جمعآوری نمیشوند
سالها از احتمال جمعآوری و حذف صندوقهای پستی معابر گذشته و حالا ورقشان نیز برگشته است. آن طور که مسئولان مربوطه گاه گاه دستی به سر و روی هر چه نماد از پست و نامه در شهر نمایان است میکشند؛ یک روز با راهاندازی صندوقهای هوشمند در کنار همین صندوقهای قدیمی که آدمهای نسل جدید ازشان خاطرهای خاص ندارند و فقط گاهی که ذوقشان که جوش میزند میآیند نزدیک یکی از همین صندوقهای پستی و عکسی میگیرند برای اشتراکگذاری. یک روز هم با نصب صندوقهای پستی نمادین مقابل در خانه موزههایی مانند خانه پروین اعتصامی یا جلال آلاحمد و سیمین دانشور که در پیوند ادبیات با نامهنگاری، متونی خواندنی و شنیدنی نگاشتهاند. نامهنویسی و صندوقهای پستی از جمله سرویس پایه پست و ارتباطات در جهان محسوب میشود که اتفاقا ایران از دیربازِ هخامنشیان به پرچمداری این سرویس شناخته شده است. «مهدی مقصودی»، مدیر روابطعمومی شرکت ملی پست ایران در این باره میگوید: «پیامهای کاغذی مانند نامه برخلاف پیامهای الکترونیکی و آنلاین از ویژگیِ حس و حال برخوردارند. ویژگی حائز اهمیتی که کشورهای توسعهیافته جهان علیرغم پیشرفتهای قابل توجه در حوزه پست، از آن دست نمیکشند. برای مثال ارسال نامههای شخصی، تبلیغاتی و حتی کارتپستال در کشورهای فرانسه، سوییس، مالزی و آلمان حجم بالایی دارد.» به گفته مدیر روابطعمومی شرکت ملی پست ایران، سال گذشته ۳۲۰ میلیون مرسوله (نامه و بسته) در بیش از هزار خط پستی کشور توزیع شده که بخشی زیادی از آن به کارکرد نوین پست یعنی جابهجایی خریدهای آنلاین اختصاص داشته و دارد. کارکردی که در پی آن پستچیها به جای امضاهای دستی از مردم امضاهای الکترونیکی میگیرند و به جای خورجینهای پارچهای، باکسهای موتوری و کامیونت دارند. با این حال، کهنه یا نو، قصه و داستان از نامه، صندوقهای پستی و نامهرسانها بسیار است؛ ارسال سبزیهای قرمهسبزی، پستچی مهربانی که جان گیرنده نامه از خطر مرگ با سکته قلبی را نجات داد یا نامهای که بعد از ۳۵ سال به نشانی مقصد رسید!